نیمکره های مغز
نیمکره های مغز
مخ بزرگ‌ترین بخش مغز و متشکل از دو نیمکره است که توسط توده‌ای ماده سفید به نام جسم پینه‌ای به هم مرتبط می‌شوند. نیم‌کره‌های مغزی به صورت نیم‌کره‌ی راست و نیم‌کره‌ی چپ نامیده شده و توسط یک شکاف عمیق موسوم به شکاف طولی، از هم جدا می‌شوند.
هر کدام از نیم‌کره‌های راست و چپ مغز، وظایفی را به عهده دارند و ویژگی‌های شخصیتی خاصی را برای انسان به همراه می‌آورند که در این مقاله از کتابدانه، به آن وظایف و ویژگی‌های شخصیتی خواهیم پرداخت؛ پس با ما همراه باشید.
وظایف نیم‌کره‌ی چپ:
- کنترل سمت راست بدن
- جایگاه ریاضی و اعداد
- جایگاه فلسفه و منطق
- جایگاه زبان دوم
- کنترل قدرت بیان و زبان تکلم
- حافظه‌ی کوتاه مدت
- پردازش و توجه به جزئیات
- تفکر روشمند و قاعده‌مندتر
- محاسبات ریاضی
- ترتیب‌دهی
- انجام استدلال
این‌که این اعمال به نیم‌کره‌ی چپ مربوط می‌شوند، به این معنی نیست که نیم‌کره‌ی راست هیچ دخالتی در آن‌ها ندارد؛ بلکه وقتی انسان این کارها را انجام می‌دهد، نیم‌کره‌ی چپ خود را بیشتر از نیم‌کره‌ی راست درگیر کرده است!
وظایف نیم‌کره‌ی راست:
- کنترل سمت چپ بدن
- جایگاه هنر
- جایگاه خلاقیت
- کنترل برخی از احساسات
- کنترل زبان بدن
- حافظه‌ی بلند مدت
- به خاطر سپردن تصاویر
- توجه به کلیات
- تفکر جامع
- درک موسیقی
- شناسایی چهره‌ها
درست همانند نیم‌کره‌ی چپ، وقتی این کارها را انجام می‌دهیم به این معنی نیست که نیم‌کره‌ی چپ در انجام آن‌ها هیچ نقشی ندارد؛ بلکه به این معنی است که نقاط بیشتری در نیم‌کره‌ی راست، فعال می‌شود!
همه‌ی انسان‌ها از هر دو نیمکره استفاده می‌کنند، اما برخی از آدم‌ها بیشتر از نیم‌کره‌ی راست و برخی بیشتر از نیم‌کره‌ی سمت چپ بهره می‌برند. بین نیم‌کره‌های مغز باید تعادل رعایت شود؛ این‌که از یکی از نیم‌کره‌ها خیلی بیشتر استفاده کنید و آن نیمکره بر دیگری غالب باشد، درست همانند این است که به باشگاه بروید و فقط با یک دست وزنه بزنید؛ بعد از چند ماه، چه اتفاقی برای دست‌های شما خواهد افتاد؟
تمام انسان‌ها نیمکره راستی به دنیا می‌آیند و به همین جهت، در کودکی ریسک‌پذیری بالایی دارند، اما رفته‌رفته، خانواده، جامعه، مدرسه و… باعث می‌شوند که نیم‌کره‌ی چپ مغز فعال‌تر بشود؛ تاآن‌جا که ممکن است این نیمکره بر نیم‌کره‌ی راست غالب شود؛ به همین جهت ما در کتابدانه به فراگیران تمریناتی را برای تقویت هردو نیم‌کرده و ایجاد تعادل بین آن‌ها ارائه می‌دهد تا اگر تا به امروز نیم‌کره‌ی غالبی داشتند، بین آن‌ها تعادل ایجاد کنند.
در ادامه به بیان ویژگی‌های افراد نیمکره چپی و نیمکره راستی می‌پردازیم؛ اما تأکید ما بر این است که این ویژگی‌ها صد درصد درمورد همه‌ی افراد صدق نمی‌کند و اگر شخصی ویژگی‌های یک طرف را داشت، باید بداند که آن نیم‌کره‌ی دیگر نیز در آن رفتار دخیل است. با تحلیل رفتار خود، می‌توانید به راحتی بفهمید که از کدام نیمکره بیشتر استفاده می‌کنید
ویژگی‌های شخصیتی افراد نیمکره چپی:
- نیمکره چپی‌ها معمولاً منطقی هستند.
- افراد منظمی هستند.
- به شدت اهل مشورتند.
- از آن‌جا که اهل مشورتند، پس به نوعی اهل تقلید نیز هستند و تا حدی پیرو دیگرانند.
- اقدام‌گرا نیستند.
- محتاطانه عمل می‌کنند و اهل ریسک کردن نیستند.
- قضاوت دیگران برایشان اهمیت دارد و خوشان نیز اهل قضاوت هستند.
- به جزئیات توجه می‌کنند.
- اگر نیم‌کره‌ی چپ خیلی غالب باشد، می‌تواند منجر به وسواس نیز بشود.
اگر دچار وسواس هستید، کمی نگران باشید. پیشنهاد می‌کنیم در این صورت نیم‌کره‌ی راست خود را کمی تقویت کنید؛ چون وسواس نتیجه‌ی غلبه‌ی زیاد نیم‌کره‌ی چپ می‌باشد
ویژگی‌های شخصیتی افراد نیمکره راستی:
- افراد خیلی منظمی نیستند و به نوعی شلخته محسوب می‌شوند.
- زیاد با دیگران مشورت نمی‌کنند.
- بسیار اقدام‌گرا هستند.
- ریسک‌پذیری بالایی دارند.
- قضاوت دیگران برایشان اهمیتی ندارد.
- به کلیات توجه بیشتری دارند تا جزئیات.
- قوه‌ی تخیل قوی‌ای دارند.
- خلاق هستند.
درکل، هرچند تعادل بین نیم‌کره‌ها اهمیت بالایی دارد، اما اگر قرار است یک نیمکره یک پله از دیگری قوی‌تر باشد، پیشنهاد ما این است که آن نیم‌کره‌ی راست باشد؛ چرا که افراد نیمکره راستی اقدام‌گرا و ریسک‌پذیر هستند و برای شروع کارهای بزرگ، زودتر پیشقدم می‌شوند؛ همچنین قوه‌ی تصور و تخیل بالایی دارند و می‌توانند خودشان را در موقعیت دلخواه تصور کنند؛ درست همانطور که از بزرگان شنیده‌ایم :«رویاهایت را چنان تصور کن که گویی هم‌اکنون به آن‌ها رسیده‌ای!»
تمرکز کتابدانه روی تعادل بین نیم‌کره‌هاست و تمریناتی را برای تقویت هردو نیمکره به فراگیران ارائه می‌دهد و هر فراگیر بسته به نیاز خود، از آن‌ها بهره می‌برد.
شناخت نیم‌کره‌ها باعث می‌شود تا افراد و ویژگی‌های شخصیتی آنان را بهتر بشناسیم و بهتر درکشان کنیم؛ همچنین می‌توانیم جلوی بسیاری از دعواها و جدل‌ها را که منشأ آن‌ها تفاوت شخصیتی افراد است، بگیریم. مثلاً اگر شخص بسیار منظمی وارد جمعی شد، این خصوصیت را پای «گیر دادن» او نمی‌گذاریم؛ بلکه می‌گوییم «او نیمکره چپی‌ست» و این خصوصیت اوست!
